یه روز یه مرده توى فرودگاه از پشت شیشه به یه هواپیما نگاه میکرد و سیگار می کشید.
مرد حکیمى به او نزدیک شد و پرسید : چند ساله که سیگار می کشى؟
مرد سیگارى گفت : سى ساله سیگار می کشم.
مرد حکیم گفت : آیا میدونى باپولى که بمدت سى سال صرف خرید سیگار کردى
اگر جمع کرده بودى
الان می تونستى اون هواپیما رو بخرى؟
مرد سیگارى گفت : اون هواپیماى شخصى خودمه
مرد حکیم گفت
یه نخ بده تا با هم بکشیم
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت
___________________
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !
___________________
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !!!!!!!!!!
یادش به خیر چه زود بزرگ شدیم و آرزوها و خاطرات زیبای کودکیمون رو فراموش کردیم . تقدیم به همه دوستان
یادش بخیر، ﺑﻪ که ﺑﻮﺩﻢ ﺎﺩﺭ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻧﻮ ﻣﺮﻓﺘﻢ تا ﻢ .ﻧﺸﻢ.
یادتون نیست
عکس برگردون میخریدیم و با آب دهن میچسبوندیم تو دفترمون ☺️
یا عکس آدامس خرسی رو با آب دهن میچسبوندیم ساق دستمون
کلی هم کیف میکردیم
___________________
یادت میاد؟؟؟
وقتی کوچیک بودیم
تلویزیون
با شام سبک
با پنکه شماره 5
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین////////
اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت
یادت میاد؟؟؟
وقتی ک صدای هواپیما رو میشندیم
می پریدیم تو حیات براش دست ت میدادیم✋
می نشستیم به انتظارکلاس چهارم تا با خودکار بنویسیم ✍
یادت میاد؟؟؟
وقتی مامان می پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو6 و کوچکه رو4
یادت میاد؟؟؟
وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی
___________________
یادت میاد؟؟؟
فکرمیکردی قلب انسان این شکلیه♡❤️
یادت میاد؟؟؟
در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چه جور خاموش میشه
یادت میاد؟؟؟
اگه کسی بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی
و دهنتو با دستت پاک میکردی
*بگذارش به اشتراک تا لبخند رولب همه جاری کنی.
برنمیگرده اون روزا
صبح دیرم شده بود، همسرم با مهربونی بهم گفت : اگه می تونی ۱۰۰٫۰۰۰ تومن بده برای کمک به مدرسۀ دخترمون .
من هم تحت تاثیر قرار گرفتم و دادم.
بعدازظهرش دخترم پرید بغلم و گفت بابت ۵۰٫۰۰۰ تومنی که به مدرسه کمک کردی ممنونم.
بعد از نیم ساعت پیامک از طرف مدرسه اومد که بابت مبلغ ۲۰٫۰۰۰ تومن کمک به مدرسه تشکر می شود».
خانواده نیستن که ؛ راهزنن !!!
درباره این سایت